فیلم ایکس لارج
حسین فرحبخش تهیه و تنظیم کنندهای که روزگاری شغل های فاخر و محترمی را عرضه سینمای میکرد و نامش دربین تهیه و تنظیم کنندههای مولفی بود که قصه معاش شهری و مشکلات روز جامعه بود , درین تعدادی سال اکنون و هوایش به کلی عوض شده و روبه ساخت اثراتی آورده است که مثل گذشته حقوق و دستمزد مخاطب را به صحت رعایت نمی کند .
ایکس لارج یک کمدی است و کمدی یک کدام از متداولترین گونههای سینمایی است که مخاطب اهل ایران و در سرتاسر عالم همگی برای تماشای آن هزینه میکنند و به سینما میرود . نمیتوان اعلام کرد که مخاطب کمدی با تماشای آن هزینه بیمورد نموده است چون مخاطب در سینما میخواهد مشغول شود و از دیدن یک فیلم لذت پیروز شود و در مرحله بالایی نیز از محتوا و پیامی بهرهمند شود .
ولی سینمای کمدی درصورتی که از این قصد و خواسته تماشاگر صحیح بهرهمند نشود در گیر نوعی سواستفاده شدهاست . مخاطب به سینما آمده تا بخندد و در صورتیکه به قصد خنداندن وی هر چیزی را به خوردش دهیم و یا این که با هر وسیلهای اورا بخندانیم در حقیقت اورا در مرحله نازلی از فرهنگ و تمدن سوق دادهایم و این با یقین کارشکنی به مخاطب است .
ایکس لارج یک فیلم درگیر کننده است و تماشاگر را با یک قصه کوچه بازاری و از جور بزن بهادرش درگیر مینماید . قصه زندانیهای بامرام و سربراه شده که هوای یکدیگر را داراهستند و خارج از زندان به اعطا کرد نیز میرسند . معمولی شیدا میشوند و به تامل یک معاش عالی میباشند ولی فیلم برای تصویر این معاش دست به هر کاری می زند . در سرتاسر فیلم با کت آلوده و چرک الود اشمئزاز را به خورد مخاطب می دهد و به اجبار میخنداند , گونه های آهنگهای ترکی و عربی و پایینشهری منسوخ را میزند و یک سری جک و طنز جنسی . بایستی بیان کرد به طور رسمی فیلم برای خندادن مخاطب لطیفه شریفی از خویش ندارد .
از این حیث فیلم مانند یک فرانکشتاین است , فرانکشتاین دانشمند برنا و جاه طلبی است که با به کارگیری از کنار نیز قرار دادن تکههای تن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به صورت یک بشر و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک بشر معمولی میسازد . موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر تمامی جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم می خورد . این جانور تا بدان حد خشن است که همگان , چه بسا خالقش از دست شرارتهای وی گریز مینمایند . هیولایی که خالقش هم نمیتواند آن را در اختیار گرفتن نماید و خویش مقهور آن میشود . فیلم ایکس لارج نیز مثل همین جان دار تعجب آور بخیه خوردههای شوخیها و جوکهای مضحک اطراف است و خودش یک انسجام بدون نقص و غیروابسته از خویش ندارد .
بدین ترتیب فیلم احتمالا بخنداند و مخاطب را درگیر نماید ولی در حق وی به نوعی دسیسه می کند ; حیله در حقوق و دستمزد مخاطب که می بایست آن را احترام گذاشت , هرچیزی به وی نشان نداد و کلام هرچیزی را نگفت . حیف آن قصه که قادر است با پرداخت وزینتر و سنگینتر فیلمی دلنشین و متشخص که روایت معاش جوانانی را اعلامکرد که در امتحان و خطای معاش در گیر فراز و نشیب شدهاند البته از آن یک ماجرا مبتذل ساختهایم .
بازی بازیگران هم به فراخور فضای فیلم ضربه خورده است . هرچه سه زندانی داراهستند در فیلم هرز میرود زیرا بایستی بجای بازی بیشتر ادای بازی درآورند چون اقتضای سینما هنرپیشگی است و اقتضای شو تشبه به بازی . تمام همت آنها برای احساس جوانمردی میان این شوو گم شدهاست .
نکته انتها اینکه تهیه و تنظیم کننده با شخصیت فیلم برای ساخت اثر ها سینمایی خویش یک شرط داراست که آن را در جلسات عیب گیری و بررسی فیلمهای دیگرش نظیر معاش سری که گشوده قابل تحملتر نسبت به فیلم اخیر وی بود میگفت . شرط وی این است که در هیچ کدام از فیلمهایش یک تار مو بازیگران زن و یا این که یه خرده از گردن آنها معین نیست . البته همین بانوان در فیلمهای ایشان به طور کامل با آرایش و پیرایش غلیظ طنازی مینمایند و عشوهگری . از سویی بایستی نگاه نخستین را تحسین کرد و از سوی دیگر در می مانیم که چه بایستی اعلامکرد و در قضاوت حیران میمانیم ; عشوهگری با عفاف و حجاب کامل؟