فیلم متری شیش و نیم
جبر که میاید پا را به زمین گره می زند , دیده را از دیدن محروم مینماید , گوش را از شنیدن آواها میزداید , و دست را از یازیدن بلندیها کوتاه می کند . ولی خیر میتوان از دل هوس شنیدن سرود رنگی زندگانی را زدود و خیر جرقهی روشن بازدید را خاموش کرد . دست که کوتاه بشود گاه برسرعت قدمها افزوده میگردد و پا که بایستد هوس پروازش سرکشی مینماید . قدمهای ناتوان در تمنای پیش رفتن و دستان خالی حاجتمند در داشتن نداشته هاست . خیر میگردد تمنایش را با جبر محرومیت محروم و خیر آرزوی تصاحب بهترینهایش را چهار میخ میخکوب کرد . نبردی دارااست بشر به وسعت معاش که درپی آنگاه صعود بوده است و گاه سقوط .
«متری شیش و نیم» بیشتراز آنکه ماجرای تعقیب و فرارو گریز پلیسی وظیفهشناس و تبهکاری حرفهای باشد , تصویرگر دنیای فروپاشیدهی شخصی به اسم ناصر خاکزاد است که در جبری به اسم فقر به جهان آمده , در خانوادهای پرجمعیت و تهیدست , با خانهای مدام نمور در انتهای کوچهای تنگ که طبق گفته های وی برای ورود و خروج از آن بایستی به صف ایستاد . فقری که به صورت عقده درآمده و تمنای اورا به داشتن هر مدل بودجه سوق داده , دارا شدن , ولی به ارزش بیرون شدن از اصول و قواعد انسانی . وارد تجارت مواد مخدر شده و به ثروتی عظیم دست مییابد , حالت خویش و اطرافیانش را دگرگون کرده و آنهارا از فقر و تهیدستی نجات می دهد . یک سری توشه در چنگال ضابطه گرفتار شده ولی با ترفندهای متعدد آزاد شده , متنبه نشده و روز آپ دیت بر هوس و طمع خویش افزوده است . هم اکنون که دامنهی فعالیتهایش بیشتراز پیش گسترده خیس شده و نامش بعنوان سرکردهی بزرگ فروش مواد افیونی بر راز زبانها افتاده , پلیس پیرو یافتن سرنخی از وی , جستجویی مصرّانه آغاز می کند , و به قصد انتقام قربانیان اورا به دام میاندازد . ناصرخاکزاد بازداشت میشود و بعداز این واقعه , رخ ی وی پر رنگ خیس به مخاطب ارائه میگردد . فیلم ولی گذشته از پرداختن بهاین شخصیت , ابتدا به رسم دنیای خارج پرداخته و به ندرت تماشاچی را به عالم درونی وی نزدیک مینماید .
دنیا معرفی شدهی خارج درفیلم , دنیا تهی و حقیرانهی معتادانی است که خویش و اطرافیانشان در آن دست و پا میزنند . زاغه نشینانی که در فقر و بدختی به تخدیر جسم و روح خویش مشغولند و آهسته آهسته در سمت مرگ پیش میروند . پلیس که از دستگیری معتادان گرفته تا خرده فروشان و باند بزرگ فروش مواد زنجیروار به سرکردهی اساسی آنان یعنی ناصرخاکزاد می رسد , چهره یی از چند خلافکار و هزاران معتاد را به نمایش میگذارد که در مستی افیون به شیوه حقیرانهای غوطه ورند . آنان خیر صرفا خویش که خانواده هایشان را دراین سیه روزگی با خویش همراه کردهاند . جماعتی قربانی که بیشتر از آنکه قابل انزجار باشند ترحم برانگیزند و پیشین از این که اسیر زندان ضابطه باشند , در غل و زنجیر بی ارادگی خود بسر میبرند .
در ادبیات مکتبی موجود است به اسم ناتورالیسم که گاه به کلیه و گاه رگه هایی از آن را میتوان در سینما تماشا نمود . اندیشهای که رویش آدم را ذیل تاثیر عامل ها ارثی و زیست محیطی می داند و شخص را از منظر طبقهی اجتماعی و محیط زندگیاش بررسی می نماید . طبق این نگرش , فقر و سیاه بختی , ناهنجاری , بزهکاری و خشونت بشر , جنس محیط اجتماعی و عامل ها ارثی وی بوده و شخص بعنوان قربانی در تنازع بقا قوی نخواهد بود خیر بر تمنیات نفسانی و خیر بر رذایل خود غلبه نماید .
فیلم را از منظر بیرونی و نگاه ناتورالیستی درصورتیکه بنگریم , از طرفی شاهد عقدههای حقارت ناصرخاکزاد هستیم , نشات گرفته از حالت جبری زندگیاش و تبدیل شدن وی به سرکردهی بزرگ مواد مخدر و از طرفی دیگر شاهد انبوهی از جماعت قربانی و بزهکار که ذیل تاثیر این مافیا حیات خویش را باخته و در گیر مرگ تدریجی شدهاند .
بطور دقیقتر در صورتیکه بررسی کنیم , رگه هایی از موادسازنده با اهمیت ناتورالیستی را میتوان در فیلم اینگونه برشمرد . در بالا از خلال شخصیت با اهمیت با دو عنصر جبر زیست محیطی ( محلهی بینوا نشین ) و وراثت ( خانوادهی نیازمند ) . خانهای با عدم تجهیزات زیستی معمولی و خانوادهای که بعد از سالیان هنوز به استقلال مالی نرسیده و تمام داراییشان را مرهون ناصرخاکزاد می باشند . آنگاه اعتیاد , بچه کشی , فقر و زاغه نشینی در ماجرا